عشق پنهان.

23
#کوک
لیسا:خب ببین کوک من به کمک تو احتیاج دارم
داشتم به طرز لباس پوشیدنش نگاه میکردم اصلا مث یه ملکه لباس نمیپوشید یه شرتک گشاد و کوتاه یه پیرهن گشاد با استین های بلند تا شده.
لیسا:یااااا
من:یا خدا چی شده؟!
لیسا:به حرفام گوش میدی اصلا؟!
من:اره یعنی نه وایسا ببخشید هواسم پرت شد😑
لیسا:خب ببین این بار خوب گوش کن.
من:اوکی
لیسا:من به کمک تو احتیاج دارم تا بتونم گی چه سول رو دست بندازم
من:چجوری؟!
لیسا:باید ازدواج کنیم
من:به این نتیجه رسیدی که باید ازدواج کنیم؟!.
لیسا:اره خیلی بهش فکر کردم و به این نتیجه رسیدم
من:اوکی حالا من باید بیاپ جلوی دارو دسته سلطنتی ازت خواستگاری کنم؟
لیسا:اره
من:اوکی.
لیسا:ولی بیرون از کشور خودمون من و تو همکاریم منظورم جمهوری کره است
من:باشه ولی تو سلطنت کره من و تو زن و شوهریم
لیسا:ولی بهم دست نمیزنی😑
من:اووو باشه باوه فک میکنی من قبلا ندیدمت
لیسا:یاااا
من:باشه😂ببخشید ساری😂
لیسا:نخند.....
#شوگا:
منتظر کوک بودم خیلی وقت بود رفته بود جیمین و تهیونگ داشتن تلویزیون نگاه میکردن ارام و جیهوپ شطرنج بازی میکردن جینم داشت کتاب میخوند.
منم که مث چی دارم به در نگاه میکنم به این فکر میکردم چرا کوک میخواد با این دختر عفریته باشه(واقعااا معذرت میخوام من خودم ایو لاورم ولی دیگه چه کنم😂😐)من لیسا رو برای کوک ترجیح میدم ولی واقعا اونا از همدیگه بدشون میاد.اون شبی که رفتیم سلطنت کره کوک وقتی رفت دنبال الکسا واقعا تعجب کردم ولی ارزش این رو داشت که بره دنبالش ولی اون شب یه دختر چشمم رو گرفت واقعا خوشکل بود(بچها شوگا رو با کی شیپ میکنن تو کامنت ها بهم بگید؟!)چهره یه معصومی داشت دوسش داشتم منی که از یخم یه دختر بنظرم کیوت اومد وای چه جالت😅😑
تو همین فکرا بودم که کوک با خوشحالی از در اومد تو
کوک:بچهاااااااا عروسی افتادیممم
تهیونگ:عروسی کی؟!
کوک:من☺
اصلا همه مون داشتیم کوک رو نگاه میکردیم من از همه شون زود تر به هوش اومدم
من:یااااا با کی؟
کوک:الکساندرا ملکه
جین:چیییییی با کی ملکه السکاندرا همون لیسا خودمون😲
کوک:اره اون😁😁
من:حالا چرا انقد خوشحالی
کوک:چون......
ادامه دارد....

#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن